Are you over 18 and want to see adult content?
More Annotations
![A complete backup of https://webropol.com](https://www.archivebay.com/archive6/images/b793e9a8-34e5-4ce5-a3ae-c1cce0892eb1.png)
A complete backup of https://webropol.com
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://msb.gov.tr](https://www.archivebay.com/archive6/images/1bbafcc6-f942-477d-b656-d664e6d3538d.png)
A complete backup of https://msb.gov.tr
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://fg7wzky7dm.ga](https://www.archivebay.com/archive6/images/2ffab591-bca1-43e7-b112-f4ed1af178ca.png)
A complete backup of https://fg7wzky7dm.ga
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://halloween-nyc.com](https://www.archivebay.com/archive6/images/4e059273-56e6-433d-b7fa-40c143d10b4e.png)
A complete backup of https://halloween-nyc.com
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://youthworks.us](https://www.archivebay.com/archive6/images/f0ca5311-5ab7-4c39-915d-50e04e8b1e66.png)
A complete backup of https://youthworks.us
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://elevenphoto.hu](https://www.archivebay.com/archive6/images/7fee2305-14b4-4c95-9558-95415f40ed42.png)
A complete backup of https://elevenphoto.hu
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://snapfish.com](https://www.archivebay.com/archive6/images/e6e08331-23cf-476a-b8ea-368e3b4078c8.png)
A complete backup of https://snapfish.com
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://stark-suomi.fi](https://www.archivebay.com/archive6/images/7207d7a5-018b-4f20-aea7-1a078904e1ad.png)
A complete backup of https://stark-suomi.fi
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://elearnpartners.com](https://www.archivebay.com/archive6/images/80b060c2-380f-4267-a6f1-d804fcb3768d.png)
A complete backup of https://elearnpartners.com
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://montanagunsforsale.com](https://www.archivebay.com/archive6/images/91b80310-b258-4e05-b188-6af449adea93.png)
A complete backup of https://montanagunsforsale.com
Are you over 18 and want to see adult content?
Favourite Annotations
![A complete backup of https://en.wikipedia.org/wiki/Greeku_Veerudu](https://www.archivebay.com/archive6/images/b60dc615-0ead-4058-aac1-f682173af347.png)
A complete backup of https://en.wikipedia.org/wiki/Greeku_Veerudu
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://pmuburkina.blogspot.com/](https://www.archivebay.com/archive6/images/4e1143ec-f739-47be-a032-22c0730e87fc.png)
A complete backup of https://pmuburkina.blogspot.com/
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://www.atlanticcitynj.com/explore/casinos/](https://www.archivebay.com/archive6/images/d2395988-5be2-4583-9209-f8a319b41b32.png)
A complete backup of https://www.atlanticcitynj.com/explore/casinos/
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://dududu.net/kaufmich-zum-poppen.de](https://www.archivebay.com/archive6/images/ebc0c76f-cefd-4c3a-a822-d7c57a223e08.png)
A complete backup of https://dududu.net/kaufmich-zum-poppen.de
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://www.link-de.com/search/efinance-sso](https://www.archivebay.com/archive6/images/5ce0e976-723d-45a2-9671-6ce779e4d7bc.png)
A complete backup of https://www.link-de.com/search/efinance-sso
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://webiplookup.com/65.8.248.95/](https://www.archivebay.com/archive6/images/c0168a3b-70c3-4e8a-a6e4-ef72c57fc589.png)
A complete backup of https://webiplookup.com/65.8.248.95/
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://ece.vt.edu/people/profile/saad](https://www.archivebay.com/archive6/images/876417e0-33b2-4229-839d-38cb660b90e5.png)
A complete backup of https://ece.vt.edu/people/profile/saad
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of https://airforces.fr/](https://www.archivebay.com/archive6/images/d3473a3f-921f-4cfe-9b5d-8d79812e409d.png)
A complete backup of https://airforces.fr/
Are you over 18 and want to see adult content?
![A complete backup of http://channels.feeddigest.com/DesiSerials_TV](https://www.archivebay.com/archive6/images/8e9e43ee-d96f-4161-83f9-ed5ae93d3bee.png)
A complete backup of http://channels.feeddigest.com/DesiSerials_TV
Are you over 18 and want to see adult content?
Text
رفته
درباره من
ادامه...
پیوندها
* تا سنپطرزبورگ * خرمالوی سیاه * دختری مستقر در ماه* آیبک
* بی واژه های قلم یک خزنده * پرنده گولو * خانه قبلی فرانچسکا* My Instagram
* من در ویرگول* پروا-نه
ابر برجسب
حس خوب آزادی دوستی های دوزاری روزهای شلوغ اما خوب چالش زنان و صندلی های خالی BRTمن و BRT
دنیای وارونه خواستگار زنون دیوانه خانهسوپرنچرال
رژ لب قرمز
کمی درنگ یک پیشنهاد ذره ای شادیروزمرگی ها
در میان مشنگ ها جدیدترین یادداشتهاهمه
*
* جنگجوی درونتان را بیدار کنید*
* دارالمجانین های مدرن*
* hold me tight
*
* so tired but happy*
* like a guardian angel*
* Blue days
*
* embrace love
*
* my sleepy winter
*
* چجوری زنده ای؟*
* somehow Yin & Yangبایگانی
* مرداد 1398 4 * اسفند 1397 1* بهمن 1397 1
* دی 1397 4
* آذر 1397 7
* آبان 1397 2
* مهر 1397 4
* شهریور 1397 6 * مرداد 1397 2* تیر 1397 1
* اسفند 1396 1* بهمن 1396 2
* دی 1396 5
* خرداد 1396 1 * اسفند 1395 1* بهمن 1395 1
* شهریور 1395 1 * مرداد 1395 1 * خرداد 1395 1 * اسفند 1394 1* آذر 1394 2
* آبان 1394 1
* مهر 1394 1
* شهریور 1394 1* تیر 1394 1
* خرداد 1394 6تقویم
مرداد 1398
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
جستجو
__
------------------------- آمار : 65326 بازدید Powered by Blogsky __ جنگجوی درونتان را بیدار کنیدLou Beach
برای تجربه جنگجو صاف بایستید. دستانتان را به جلو دراز کنید و کف دست ها را به طرف بیرون نگه دارید. با صدای قوی و محکم بگویید «نه». اقتدارتان را در سراسر بدن و صدایتان حس کنید. حال در همان وضعیت قرار بگیرید و با صدای بلند بگویید بله». در اینجا به خودتان بله میگویید و این یکی از اجزا اساسی در سفر قهرمان است. وقتی جنگجو را کاملا فراخواندید نامه دیگری بنویسید: خوب مسئله سر زمان است، من این همه کار برای انجام دادن دارم و این همه صبر کرده ام تا به سراغم بیایی. من برای آینده ات برنامه هایی دارم و می خواهم مرزهایی برایت بگذارم تا دیگر به خاطر اینکه نتوانسته ای بچه هایت را خوشبخت کنی و همه آدم های روی زمین را راضی کنی، خودت را آزار ندهی. من دقیقا می دانم که تو چکار می خواهی بکنی و چکار نمی خواهی بکنی. من دیده ام که به دیگران اجازه داده ای از تو سواستفاده کنند. حالا می خواهم به تو نشان دهم که بدون ضربه زدن به دیگران از خودت دفاع کنی. اما باید به حامی بگویی که مجبور است با این واقعیت روبرو شود که دیگران همیشه این کار را دوست ندارند و همیشه موافقت و درک نخواهند کرد. اشکالی هم ندارد که دیگران عصبانی باشن. وقتی به تو یاد دادم که چطور با خشم خودت کنار بیایی، می توانی به دیگران اجازه بدهی که آن ها هم با خشم خودشان کنار بیایند. و اما یک چیز دیگر: چطور است که تو در رابطه با بعضی ها به سراغم میایی و در رابطه با بقیه نمیایی؟ من متوجه شدم که تو سر کار خیلی از من استفاده می کنی اما در خانه هرگز!» پاسختان به جنگجوی درونتان چه بود؟ پاسخ ها را در دفترتان بنویسید. فرانچسکا چهارشنبه 23 مرداد1398 ساعت 23:24
0 نظر __
__ دارالمجانین های مدرنKelsey King
از ماه خرداد در این مکان جدید که یک شرکت مشاوره مدیریت و برندینگ هست، مستقر شدیم. چون قرار بود روی یک مدل جدید کار کنیم و یه جورایی به راهنمایی و اعتبار دکتری که اینجا مال اونه احتیاج داشتیم تصمیم گرفتیم این کار را بکنیم. گرچه بعد از گذشت تقریبا دو ماه و نیم نه اعتبار و نه راهنمایی ازش دیدیم. البته تقریبا نزدیک به دوساله که قراره رو پروژه های مختلف باهاشون کار کنیم ولی هربار به دلیلی این اتفاق نیافتاد. یک اتاق از این ساختمان ویلایی و دو طبقه در نیاوران را ماهی 6 میلیون به ما اجاره دادند که البته قراره به جای این مبلغ براشون کار کنیم. یعنی کار دیزاین پروژه هایی که براش میاد را ما انجام بدیم که تا حالا هیچ پروژه ای هم سمت ما روانه نکردند. اولش که وارد اینجا شدم تا یک ماه اصلا نمیدونستم کی به کیه و چی به چیه. کلا بی نظم و آشفته هستند و خوبه که ما ازشون جداییم و فقط سر ناهار میبینمشون. بعد کم کم مدیر عامل که کس دیگه اییه و دکتر مذکور نیست یک روز سر ناهار گفت ما هم عضوی از اوناییم و همگی عضو یک خانواده ایم. ولی خوب باز هم خداروشکر ما هنوز یک تیم مستقل هستیم. کلن یکی باید به خودشون مشاوره مدیریتی بده. تقریبا همزمان با آمدن ما خودشون هم یکسری از افراد کلیدیشون رو عوض کردند. یکی منشی و دیگری دستیار دکتر. دو خانم که دقیقا از لحاظ سنی من بینشون قرار می گیرم. یکی 38 ساله و دیگری 34 ساله و هر دوهم مجرد.
ما کمی دیرتر به ناهار میریم یعنی وقتی که اونها تقریبا غذاشون را تمام کردند و دارند صحبت می کنند. تا همین دو هفته پیش همون موقع که وارد میشدیم شروع می کردند به بحث سر گیاهخواری من. یعنی دوماه تمام اینها دست از سر من برنداشتند. واقعا اینقدر تو دوست و فامیل اذیت نشدم که اینجا شدم. آخرش یک روز که یک نفر غذامون رو خورده بود و ما غذا نداشتیم (که خودش یه داستان دیگه است) مجبور شدیم املت بخوریم. که یهو دکتر که خیلی هم اون روز رو مود نبود وارد شد و باصدای بلند گفت از کی تاحالا تخم مرغ شده گیاه؟ بعد هم گفت بعضی ها فقط ادای گیاهخواری رو در میارن. یکی از بچه های گروهمون به طرفداری من گفت تخم مرغ هنوز بین دو دنیا گیر کرده معلوم نیست حیوانه یا گیاه. از دستش خندم گرفته بود اما واقعا دیگه حوصله نداشتم برای صدمین بار تفاوت وگان و گیاهخواری و انواع آن را شرح بدم. رومو کردم به دکتر و گفتم هرکی یجوری دیوونست، منم اینجوری. خوب دیگه از اون موقع کلن راجع به گیاه خواری من حرف نمیزنن. یا یه تیکه جزیی میندازن. ولی کلن آدم های پولدار به ظاهر روشن فکری هستند که در یک کلام فاجعه اند. خوب حالا که فهمیدن دیگه صلاح نیست راجع به گیاهخواری من حرف بزنن و کلن با من دربیافتن چون ما یک تیم جدا هستیم و استخدامشون نیستیم و امکان داره هرچی از دهنم دربیاد به دکترشون که مراد و قبله دو عالمشونه بگم، صلاح دیدند برن دنبال یه موضوع دیگه. یعنی مجرد بودن اون دو تا خانم. قبل از اینکه به مورد این دوتا برسیم یکم راجع به جو اینجا براتون بگم. کلن کسایی که میان اینجا میخوان خودشون رو بچسبونن به دکتر حالا به هر طریقی شده و کسب اعتبار کنند. چون میتونن راحت کار پیدا کنند و با آدم های زیادی آشنا بشن. یعنی همشون مثل پروانه دور دکتر میچرخن و هر چی میگه براشون مثل وحی منزل هست. اینجا کوه المپه و دکتر زئوس، بقیه هم همه باید گوش به فرمانش باشند. هر کی هم نمیتونه خوب بره. اینه که اون دو تا خانم که کلن با جو اینجا آشنا نیستند اما میخوان دل این آدم را بدست بیارن اولش با شوک روبرو شدند اما به هر دلیلی کلن به این مسئله تن میدن. منشی شخصیت بسیار آرام و رامی داره و انگار تیکه هاشون رو نمیگره یا اگر هم میگیره براش مهم نیست. اما دستیار دکتر نه. ناراحت میشه و ناراحتیش رو هم نشون میده. یکبار یکی از بچه ها که آقاییست متاهل سرناهار یک شوخی با دستیار دکتر کرد و اونهم ناراحت شد و دکتر گفت فقط من میتونم باهاشون شوخی کنم نه تو. من که همینجوری نگاهشون میکردم مونده بودم این دیگه چه توجیهیه؟ خوب حالا گیریم این قانون شماست، اما آیا همه جنبه رعایت آن را دارند وقتی شما حرمت دو نفر را در جمع نگه نمیدارید؟ شوخی ها حرف هایی هستند از این دست: کی دیگه شما چهل ساله ها رو میگیره؟ دیگه فقط باید کسی که میاد سراغتون دندون داشته باشه بقیش مهم نیست. پیرمردهای 60 ساله هم بگیرنتون خدا رو شکر کنید اونام میرن سراغ دخترای 20 ساله شما براشون پیرزنید. حتی معتادم بود طرف بهش بله بگید. شما دیگه حتی نمیتونید بچه دار شید راستی گر گرفتناتون شروع نشده؟ و... نفرت انگیزه مگه نه؟ اونم وقتی از سمت قشر به ظاهر تحصیل کرده، باکلاس و فهمیده نثار بقیه میشه و کلن جمع هم با هرهر خندیدنشون اونها رو همراهی می کنند حتی خود اون دوتا خانم. کلن جو خیلی بدیه و من تا جایی که بتونم به هر بهانه ایی رفتن به ناهار رو اینقدر لفتش میدم تا وقتی ما میرسیم کسی اونجا نباشه یا موقع بلند شدنشون باشه. اما بچه های دیگه گروهمون دوست دارند تو جمعشون باشن میگن باید ارتباطمون رو باهاشون حفظ کنیم و قاطیشون بشیم و تنها زمانی که ما همدیگه رو میبینیم موقع ناهاره. البته قبلا که باهاشون ناهار نمیرفتیم بهمون میگفتن نرد (nerd) یعنی از نظرشون آدمایی که فکر میکنن خیلی حالیشونه اما تو خودشونن و بلد نیستن با بقیه ارتباط برقرار کنند. بدترین مشاوره رو دخترهایی که قبلن اونجا بودند به این دو خانم میدند. که تحمل کنید اگر هدف داشته باشید تحملش براتون راحت میشه، دکتر داره فولاد آبدیدتون میکنه و از این مزخرفات. چون من قاطی تیمشون نیستم هیچی نمیگم فقط یکبار گفتم، بر اساس تجاربی که من تو این سالها کار کردن بدست آوردم یک سوال میپرسم ازتون: هدف شما از کار کردن چیه؟ نهایت این پول درآوردنه چیه؟ آرامش. آیا به آرامش میرسید اینجا؟ آیا عزت نفستون حفظمیشه؟
من اگر جاشون بودم همون روز اول از اونجا میرفتم. چون صد در صد اینجا آخرین محل کار دنیا نیست. ولی خوب اونها فعلا دارند مثل بیشتر افراد دیگه مقاومت میکنند چرا؟ چون میخوان نشون بدن کم نمیارن. چرا؟ چون فکر میکنن دکتر یه روز دوستشون خواهد داشت و بهشون احترام خواهد گذاشت مثل اون قصه هایی که دخترهای قبلیشون تعریف می کنند یا شایدم از این بازی شکنجه و تحقیر خوششون میاد. پ.ن: خوب دوستای عزیز اینم از فصل دوم هریپاتر:
قسمت پنجم
قسمت ششم
قسمت هفتم
قسمت هشتم
قسمت نهم
قسمت دهم
قسمت یازدهم قسمت دوازدهم قسمت سیزدهم قسمت چهاردهم قسمت پانزدهم قسمت شانزدهمقسمت هفدهم
قسمت هجدهم
فرانچسکا جمعه 18 مرداد 1398ساعت 12:29
3 نظر __
__ HOLD ME TIGHT
Hye Jin Chung
ما وقتی خودمان را می پروریم حامی را تجربه می کنیم. خودتان را در آغوش بگیرید و گرما و پذیرش بازوان حمایتگر را حس کنید. اینقدر در ین وضعیت بمانید تا حس کنید که دریافت مراقبت و نداشتن احساس خفگی به چه معناست. شما هر زمان که بخواهید می توانید خود را در آغوش بگیرید و هر زمان که لازم نداشتید آن را انجام ندهید. وقتی کاملا کهن الگوی حامی را تجربه کردید، نامه ای از طرف او برای خودتان بنویسید. نامه شما می تواند چیزی شبیه این باشد: من دیگر از کارهای اداری خسته شده ام چون سالهاست کارهای دفتر را انجام می دهم. من نیاز به کمک دارم. تو مجبورم میکنی از احساسات همه به جز خودت حمایت کنم. من کسی هستم که باید همه را خوشحال کنم و همه جروبحث ها را آرام کنم. مواظب باشم چه میگویی و هرگز کسی را ناراحت نکنم. تا مبادا کسی فکر کند تو خودخواه یا بی ملاحظه ای. و اما بچه ها! کی گفته بچه ها هیچ وقت نباید در زندگیشان غمگین شوند و این تو هستی که باید همه چیز را روبراه کنی؟ کی گفته تو باید مادر نمونه سال باشی؟ من که فکر می کنم می خواهی فداکار نمونه سال شوی. بگذار برای تنوع هم که شده من ازت مراقبت کنم. پاسخ حامی به خودتان را در دفترچه تان یادداشت کنید. فرانچسکا سهشنبه 8 مرداد1398 ساعت 13:05
1 نظر __
__ SO TIRED BUT HAPPY بعد از مدتها به وبلاگم سر زدم دیدم چرا این شکلی شده، چه خبره، کی قالب رو عوض کرد. بعد دیدم بلاگ اسکای پیغام داده که به این دلیل و آن دلیل قالب ها رو عوض کردیم هیچکس هم حق دخل و تصرف در کدهای قالب ها رو نداره. خوب مطمئن شدم که حداقل همه چی سر جاشه. در این چند ماه که نبودم اینقدر اتفاقات جور واجور برایم افتاده که هنوز هم وقتی می ایستم و به خودم نگاه می کنم باورم نمیشه قدم در چه راهی گذاشتم. در این مدت که نبودم با یکی از دوستانم که از همکلاسی های دوره دکترا بود کسب و کاری راه انداختیم. البته از چند سال پیش هم در این زمینه فعالیت می کردیم و او خودش تقریبا سالهاست به عناوین دیگر در این حوزه مشغول کار است. اما خوب راه انداختن یک کسب وکار آن هم در ایران بی در و پیکر امروز کار ساده ای نیست خصوصا وقتی با ناملایمت ها از سمت دوستان و کسانی که قول صد درصد داده بودند که در این مسیر هستند و بعد جاخالی دادند روبرو می شوی. یکم برام ترسناکه که کلا وارد دنیای جدیدی شدم و همه چی از نو شروع شده و تا الان انگار هرکاری کردم هیچ بوده. اون همه شب و روز برای کنکور خوندن و دو تا کنکور سراسری قبول شدن و اون همه شیمی خوندن رو کلن بیخیال شدم ولی پشیمون نیستم. تقریبا هر روز از صبح درگیرم تا ساعت 10 شب می رسم خونه و تقریبا تا الان هیچی پول در نیاوردیم اما به آینده امیدواریم یعنی کار دیگه ای هم مگه میشهکرد.
کلی چیز تعریفی دارم اما الان که نشستم پای سیستم نمیدونم اصلا از کجا باید شروع کنم. اول اینکه حال سوسن و بردیا و عرشیا خوبه و قشنگ دارن دیوانه مان می کنند و در تمام این مدت پدر خانواده هم در کنارشان حضور داشته ولی بنده خدا کلا رو حالت میوت هست. چند شب پیش اینقدر سوسن حدود ساعت 3 نیمه شب غر زد و جیغ زد که در نهایت آقای خانه فرمودند بسه دیگه چقدر حرف میزنی، بعد از یکسال اولین بار بود که صداش رو میشنیدم. این شرکت جدید که در آن مستقر شدیم در جوار یک شرکت قدیمی است و اینهم خودش کلی داستان و شخصیت جدید دارد که به وقتش برایتان خواهم گفت. فقط اینکه کمی سرم خلوت بشه هری پاتر را هم حتما برایتان آپلود میکنم و سفر قهرمان درون را هم ادامه میدهم. ممنونم که همچنان به اینجا سر میزنید. فرانچسکا یکشنبه 6 مرداد 1398ساعت 00:42
2 نظر __
__ LIKE A GUARDIAN ANGEL@Katherine Smith
فراخواندن یتیم یتیم نامتعادل را وقتی تجربه می کنیم که حس کنیم دنیا با ما سر دشمنی دارد. با شانه های افتاده در صندلی مچاله شوید و طوری به کف اتاق نگاه کنید که گویی محو گل های فرش شده اید. در خود فرو بروید و حس کنید اگر کسی وارد اتاق شود و متوجه شما نشود چه حسی پیدا می کنید؟ یا اگر همیشه احساس ترس و ناامنی با شما بود چه احساسی داشتید ( متاسفانه خیلی از ما این سوال را تو این روزهای افتضاح مملکت داریم زندگی می کنیم و دیگه یه خیال نیست که باید مجسمش کنیم برامون تجسم کامل پیدا کرده). سعی کنید نامرئی شوید. آنقدر در این وضعیت بمانید تا آن را در تمام بدنتان حس کنید. حال نامه ای از جانب یتیم درونتان برای خودتان بنویسید. نمونه نامه: دوروتی می نویسد: "من یتیم درون تو هستم و خیلی ناراحتم. بارها و بارها به من گفته ای ساکت شوم. وانمود می کنی که حرفم را نمی شنوی یا اینکه من اصلا حق زندگی ندارم. فکر می کنی قرار است همه چیز داشته باشی و از همه نیازها بی نیاز شوی. فکر می کنی قرار نیست احساس ترس یا بی کفایتی کنی. من کسی را می خواهم که ازم مراقبت کند. رفتاری که با من داری بدتر از ترد و انکار است". به یتیم پاسخ دهید. آیا برای اینکار حامی و جنگجوی درونتان را فرا می خوانید؟ پاسخ هایتان را در دفترچه تانبنویسید.
فرانچسکا چهارشنبه 8 اسفند1397 ساعت 14:01
*
59 یادداشت
* صفحه 1
* 2
* 3
* 4
* 5
* ...
* 12
__
Details
Copyright © 2024 ArchiveBay.com. All rights reserved. Terms of Use | Privacy Policy | DMCA | 2021 | Feedback | Advertising | RSS 2.0